۹/۲۲/۱۳۸۸


تجمع با شكوه دانشجويان در دانشگاه فردوسي مشهد به نشانه اعتزاض به هتك ساحت مقدس حضرت امام روح ا... (ره)

براي ديدن تصاوير در اندازه بزرگ تر بر روي تصوير كليك كنيد







.
 


۸/۱۵/۱۳۸۸

فيلم هايي از 13 آبان دانشگاه فردوسي مشهد

4 تا فيلم كوتاه اما گويا از 13 آبان دانشگاه فردوسي مشهد.
از اونجايي كه خيلي از سايت هاي share بسته هستن و اونهايي هم كه باز هستن امكان stream كردن فيلم هاشون نيست فعلا فقط فايل ها رو براي دانلود قرار دادم. در ضمن بچه ها دارن فيلم هاي ديگه اي هم آماده ميكنن كه اون ها رو هم به زودي ميزارم.

تصاويري از 13 آبان به ياد ماندني دانشگاه فردوسي مشهد

پ ن 1: براي ديدن تصاوير بزرگتر بر روي عكس ها كليك كنيد
پ ن2: خو به من چه دوربين خوب نداشتن ....



13 آبان به يادماندني دانشگاه فردوسي: وقتي آشوب گران ناچار به فرار مي شوند



امسال 13 آبان دانشگاه فردوسي، واقعا با شكوه بود. در حالي به رسم هر سال دم درب شمالي تجمع كرده بوديم كه دوستان آشوب گر از 2-3 ساعت قبل از ما شروع به جمع شدن روبروي دانشكده مهندسي كردن و در حالي كه تجمع ما شروع شده بود خودشون رو كه به زور 300 نفر ميرسيدن به روبروي سازمان مركزي رسوندن و شروع به شعار دادن كردن. به هر حال بين ما فاصله قابل توجهي بود و ما هم مشغول برنامه خودمون بوديم و دائما هم به جمعيتمون اضافه ميشد كه ناگهان طرف مقابل حماقتي رو مرتكب شد كه واقعا باورش سخت بود. در حاليكه جمعيت ما داشت از 1000 نفر رد ميشد اون ها از روبروي سازمان مركزي به سمت ما حركت كردن، شايد تخمين درستي از جمعيت نداشتن اما به هر حال نزديك شدن ان ها همان و چرخش جمعيت ما به سمت اون ها و بلند شدن فرياد هاي بچه ها همان. اولش فكر كردم الانه كه درگيري شروع بشه ولي خوب وقتي 300 نفر با فريادهاي وحشتناك 1000 نفر روبرو بشن چاره اي جز فرار ندارن. همين اتفاق هم افتاد و اون ها مسيرشون رو به سمت الهيات تغيير دادن. بعدش هم رفتن به سمت درب دندانپزشكي تا از اونجا بتونن خيابون رو تحت تاثير قرار بدن. در بين بچه هاي ما هم بعد از كمي شعار دادن، احساس ميشد كه جمعيت تصميم گرفته اجازه نده اقليتي آشوب گر خودشون رو به دانشگاه و جامعه تحميل كنن. جمعيت كه ديگه به حدود 1500 رسيده بود آرام آرام به سمت دندانپزشكي حركت كرد. وقتي به نزديكي آشوب گر ها رسيديم به خوبي ميشد ديد كه جمعيتشون كم شده و شايد به زور 150 ميشدن. حالا فكرش رو بكنيد،‌1500 در مقابل 150 اون هم در شرايطي كه به واسطه فضاي اطراف دانشكده ما در ارتفاعي بالاتر از اون ها بودم. خوب اين واقعا براي اون ها وحشتناك بود، همين هم باعث شد طبع خلق شعار بچه ها گل كنه و يه نفر فرياد بزنه: " آشوب گرا بترسين شما خيلي كم هستين" !!! در نوع خودش تعبير جالبي بود. به هر حال اون ها هم شروع كردن به شعار دادن، از اين ور شعار و از اون ور شعار، از شرح اين شعارها كه بگزريم، جمعيت تصميم گرفت آشوب گران رو از درب دندانپزشكي دور كنه. دو راه وجود داشت: يا بايد اون ها رو به بيرون هدايت ميكرديم كه در اون صورت معلوم نبود با حضور پليس در بيرون دانشگاه و رفتار هاي افراطي آشوب گران و رفتنشون به وسط خيابون چه اتفاقي ميافته، راه دوم هم اين بود كه اون ها رو به داخل دانشگاه هدايت ميكردن. ظاهرا تصميم دوم مورد قبول همه بود، جمعيت هم همين كار رو كرد، اون ها رو محاصره كرد و تنها يك راه به سمت داخل دانشكده دندانپزشكي رو باز گذاشت. توصيف اين كه در اين لحظات چي گذشت كار سختيه، فقط همينقدر بگم كه جمعيت اون ها رو به شدت در بر گرفته بود و با صدايي وحشتناك عليه شون شعار ميداد از جمله اين كه: " دروغگوي عمروعاص 63% اينجاست!!!" به نطرم ميرسيد كه الان ميتونن با تمام وجود اين شعار رو حس كنن. آخرش ناچار شدن به سمت داخل دانشكده دندانپزشكي حركت كنن، جمعيت هم اون ها رو دنبال ميكرد. بعد از اون بود كه يه عده از همون جمعيت كم باقي مونده جداشدن، اما گروهي ديگه حماقتي رو مرتكب شدن كه از اون حماقت اول به مراتب عجيب تر بود، اون هم اين كه با دور زدن جمعيت سعي كردن خودشون رو به درب شمالي كه محل اوليه تجمع ما بود برسونن البته موفق هم شدن ولي اين موفقيتي بود كه فكر نميكردن براشون اينقدر گرون تموم بشه. در حاليكه اون ها دم درب شمالي بودن،‌ جمعيت ما خودش رو به اون جا رسوند و كاملا دورشون رو گرفت. حالا فكر كنيد جمعيتي كه از 100 نفر هم كمتر شدن در محاصره جمعيتي نزديك به 1500 نفر قرار گرفتن، نه ميتونستن از دانشگاه خارج بشن و نه ميتونستن زير فشار فريادهاي اون جمعيت عظيم دووم بيارن، خلاصه اين كه در انتها افتضاحي رخ داد كه قابل توصيف نيست و اون ها مجبور شدن از طريق تونلي كه به زحمت بچه ها از بين جمعيت براشون باز كردن فرار كنن.

اون چيزي كه من 13 آبان تو دانشگاه فردوسي ديدم يه مسئله سياسي يا ... نبود. اون جمعيت فقط در دو مورد شبيه به هم بودن: اول اين كه همه با هم حامي ولايت بودن و دوم اين كه نميخواستن سرنوشت خودشون رو به دست اقليتي فريب خورده يا مستبد بدن ...